عدم اطمینان را در آغوش بگیرید تا به حالت خوب نزدیکتر شوید

منبع: TarikVision/iStock

آهنگ زیبایی از Indigo Girls وجود دارد که در سال 1989 منتشر شد که ممکن است قبلاً آن را شنیده باشید نزدیک تر به خوب. خوانندگان این گروه، ایمی ری و امیلی سالیرز در این ترانه، حکمت عملی و عمیقی را در مورد چگونگی دستیابی به سطوح بالاتری از رضایت و شادی در این دنیا ارائه می دهند. بله، شاید عجیب به نظر برسد که قرار است برای داشتن یک زندگی نسبتاً خوب از یک آهنگ سبک آلترناتیو از دهه 1980 الهام بگیریم، اما من معتقدم که الهام گرفتن از هر کجا و هر کسی که بتوانیم آن را دریافت کنیم، بسیار خوب است.

آهنگ نزدیک تر به خوب درباره این است که چگونه عطش ما برای حقیقت و یقین در این دنیا، از قضا می تواند ما را به بیراهه بکشاند. ما به دنبال پاسخ های محکمی برای سؤالات بزرگ زندگی هستیم (مثلاً هدف از زندگی چیست؟، چرا من اینجا هستم؟ مسیر شغلی مناسبی که باید دنبال کنم چیست؟) زیرا فکر می کنیم این به ما امکان می دهد به شادی و رضایت برسیم. با این حال، برای بسیاری از ما، این باور که پاسخ های قطعی برای بسیاری از سوالات سخت زندگی وجود دارد، می تواند منجر به سطوح بیشتری از نارضایتی، اضطراب و ناراحتی شود.

بیش از یک پاسخ برای این سؤالات وجود دارد که من را در یک خط کج نشان می دهد
و هر چه کمتر منبع درون خود را برای برخی قطعی جستجو کنم
من به خوب بودن نزدیکترم

– از آهنگ، “Closer to Fine” توسطIndigo Girls

چرا ما مشتاق قطعیت هستیم؟

ما به عنوان انسان آغشته به نیاز مبتنی بر تکامل برای بقا هستیم. اگر این نیاز را نداشتیم، الان اینجا نبودیم. این دنیا ما را با چالش های بی شماری برای بقایمان مواجه می کند. همانطور که تمدن پیچیده تر و پیچیده تر شده است، تهدیدات وجودی برای رفاه ما هم به طور تصاعدی افزایش یافته است. به دلیل آنچه که عدم تطابق تکاملی نامیده می شود، ما با انبوهی از تهدیدات و چالش ها روبرو هستیم که از دیدگاه تکاملی برای ما بیگانه است. چنین تهدیدهایی شامل تغییرات آب و هوایی جهانی، درگیری های سیاسی، تورم، نابرابری نژادی، تیراندازی هایی که در مدارس رخ می دهد، ورود به دانشگاه معتبر، یافتن مسیر شغلی مناسب، پس انداز برای بازنشستگی و غیره است.

برای مغز باستانی ما، برخورد با بسیاری از این مسایل و عدم قطعیت های پیچیده، اضطراب ایجاد می کند. ما به سادگی برای زندگی در دنیایی که اکنون در آن زندگی می کنیم تکامل نیافته ایم و برای این عدم تکامل بها می پردازیم. بنابراین، ما بصورت ناخودآگاه مانند پروانه ای که به سوی شعله کشیده می شود، پرواز می کنیم تا یقین و اطمینان را در جایی که وجود ندارد پیدا کنیم.

چرا مغز ما این کار را می کند؟ به عنوان مثال، به دلیل عدم تطابق تکاملی، مغز ما مجبور است با چالش هایی که برای حل آنها تکامل نیافته است، مقابله کند. مغز ما برای مقابله با سیل عظیم اطلاعات پیچیده ای که دائماً ما را غرق می کند، میانبرهای زیادی را به شکل سوگیری های شناختی ناخودآگاه انتخاب می کند. به نوبه خود، چنین سوگیری هایی منجر به مشکلات خاص خود می شود زیرا دقت و ظرافت فدای مصلحت می شود.

ما جذب افراد، نهادها و سیستم‌هایی می‌شویم که ادعا می‌کنند  که پاسخ ها را دارند: ادیان و رهبران مذهبی، مرشدها، فلسفه ها، کتاب هایی مانند راز، سیاستمداران، کارشناسان سیاسی و غیره. ما همچنین به طالع بینی، مدعیان روشن بینی، رسانه ها، فنجان های قهوه، کارت های تاروت و ستاره ها نگاه می کنیم تا راهنمایی، پاسخ و آرامش پیدا کنیم.

علاوه بر این، جذابیت ذاتی برای یافتن یقین در جهان وجود دارد، زیرا رسیدن به قطعیت، زندگی را قابل پیش بینی تر، قابل کنترل تر، و شاید مهمتر از همه، ایمن تر می کند. بنابراین، ما جذب افراد، نهادها و سیستم‌هایی می‌شویم که ادعا می‌کنند  که پاسخ ها را دارند: ادیان و رهبران مذهبی، مرشدها، فلسفه ها، کتاب هایی مانند راز، سیاستمداران، کارشناسان سیاسی و غیره. ما همچنین به طالع بینی، مدعیان روشن بینی، رسانه ها، فنجان های قهوه، کارت های تاروت و ستاره ها نگاه می کنیم تا راهنمایی، پاسخ و آرامش پیدا کنیم. ما حتی به ادعاهای جسورانه ای در مورد رژیم غذایی، ورزش، سلامتی و طول عمر کشیده می شویم که نویدبخش درمان های سریع و معین برای همه بیماری های جسم و روح ما است.

مشکل با قطعیت

تلاش ما برای یافتن اطمینان، امنیت و آسایش در این دنیای پیچیده و پویا با مشکل بزرگی روبرو می شود. این دنیا به خوبی با ایده های ما در مورد آن جور در نمی آید. ماهیت جهان تغییر است و وابسته به خواسته ها، خواسته ها یا دیدگاه های ما نیست. ما نمی‌توانیم دیدگاه‌های ثابت خود را به جهانی پیچیده و در حال تغییر تحمیل کنیم. درست همانطور که یک عکس نمی تواند طبیعت روان یک رودخانه یا امواجی که به ساحل می چرخد ​​را به تصویر بکشد.

“تمام رنج‌های انسان از روبه‌رو نشدن مستقیم با واقعیت، دقیقاً همانطور که هست ناشی می‌شود.”

-منتسب به بودا

در بودیسم، بسیاری از رنج های ما زمانی ایجاد می شود که مطابق با واقعیت فکر و عمل نمی کنیم. به این ترتیب، می توان گفت که رنج نتیجه طبیعی این است که ما بخواهیم یقینمان را بر جهانی که ذاتاً و دائماً در حال تغییر است تحمیل کنیم. این دو به سادگی با هم جور در نمی آیند. فلسفه رواقی و تائوئیسم نیز اهمیت تلاش برای زندگی در هماهنگی با شیوه کار جهان را تمجید می کنند.

“به طور مداوم به یاد داشته باشید که در چه چیزهایی قبلاً شاهد تغییرات بوده اید. ماهیت جهان، تغییر است؛ زندگی درک است.”

– مارکوس اورلیوس، مراقبه ها

همانطور که سعی می کنیم یقین را به این جهان تحمیل کنیم، سفت و سخت و انعطاف ناپذیر می شویم و سعی می کنیم که این تطابق را به زور انجام دهیم. بنابراین، از دیدگاه ما افرادی که دیدگاه‌های دینی ما را قبول ندارند، بدعت‌گذارانی هستند که در جهنم خواهند سوخت، کسانی که دیدگاه‌های سیاسی ما را قبول ندارند، احمق و یا دشمن هستند، و غیره. بن بست های سیاسی، جنگ های مذهبی، نسل کشی، نژادپرستی، تبعیض جنسی، و انواع وحشیگری ها و رنج ها ناشی از تحمیل قطعیت بر تغییر و انعطاف است.

“بنابراین، هر که سخت و انعطاف ناپذیر است، شاگرد مرگ است. هر که نرم و تسلیم باشد، شاگرد زندگی است.”

– لائو تزو، تائو ته چینگ

 

چگونه به حال خوب نزدیکتر شویم؟

بدون تردید، ماهیت اصلی جهان تغییر دمادم آن است. ما بخشی از این جهان هستیم و همینطور ما نیز در حال تغییر هستیم. این «بودن» بخشی از ما به عنوان انسان است. این بینش با نقل قول مشهور هراکلیتوس فیلسوف یونانی به دست آمده است: “هیچ کس هرگز دو بار به یک رودخانه قدم نمی گذارد. زیرا نه رودخانه همان رودخانه است و نه انسان همان انسان.”

بسیاری از رنج‌های غیرضروری از زندگی در ناهماهنگی با جهان ناشی می‌شود، که شامل تلاش برای تحمیل استحکام، قطعیت و پیش‌بینی‌پذیری بر جهانی دائماً در حال تغییر است. واقعیت این است که یک راه قطعی برای مشاهده واقعیت وجود ندارد. برای اینکه به خوب، نزدیکتر تبدیل شویم، باید بیاموزیم که عدم اطمینان را از طریق انعطاف پذیری بیشتر بپذیریم و با این پذیرش، در هماهنگی بیشتری با کیهان زندگی کنیم.

منبع Psychology Today

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *